تو پس از مرگ من که می آیی بر سر خاک سرد و بی روحم
جسم من لاشه ایست اما باز زنده آنجا نشسته ا ین روحم
قلب پوسیده ام کبود و سیاه دست هایم پر از گل و خاک است
کاش باور کنی نگاهم را که هنوز از دریچه ای پاک است
تو می آیی و نیست آوایی که حزین قصه ی غمش گوید
تو می آیی و خسته خوابیده کاش باز از غریبی اش گوید
تو می آیی ولی کسی تنها زیر لب ناشیا نه می گرید
مثل مرغی اسیر در دام است به غم آ شیانه می گر ید
کاش می مردم و نمی دیدم کاش او لحظه ای بخندد باز
حرفهایی که زیر لب گویی نیست اما ز سوی من آواز
تو پس از مرگ من که می آیی من همان جا کنار خود هستم
مردم اما دخیل عشقم را به نگاه غریبه ا ت بستم
6515 بازدید
1 بازدید امروز
3 بازدید دیروز
19 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian